از دیدگاه روانشناختی، سلفی گرفتن کاری است معطوف به خود که به فرد سلفیگیرنده امکان میدهد شخصیت و اهمیت شخصی خود را اثبات کند؛ همچنین سلفی گرفتن با گونههایی از خصوصیات شخصیتی مانند خودشیفتگی رابطه دارد. البته سلفی گرفتن محدود به عکس گرفتن نیست؛ این کار میتواند شامل ویرایش رنگ و کنتراست، تغییر پسزمینه و اضافه کردن افکتهای دیگر به عکس پیش از بارگذاری در اینترنت باشد. این امکانات اضافی و استفاده از ویرایشِ همهجوره باعث افزایش رفتار سلفی گرفتن، بهویژه در بین نوجوانان و بزرگسالان شده است. در این مطلب با مفهوم سلفیتیس یا التهاب سلفی «selfitis» آشنا میشویم: اینکه نخستین بار چگونه مطرح شد و نتیجه تحقیقات علمی روی آن چه بود.
سلفیتیس یا التهاب سلفی از کجا آمد؟
در ۳۱ مارس ۲۰۱۴، مطلبی در وبسایت Adobo Chronicles منتشر شد که ادعا میکرد انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) «سلفیتیس» را بهعنوان یکی از اختلالات روانی جدید طبقهبندی کرده است. نویسندهٔ متن تعریف این انجمن را اینگونه نقل کرده بود: «تمایل وسواسگونه و اجباری برای عکسبرداری از خود و انتشار آن در رسانههای اجتماعی بهعنوان راهی برای جبران کمبود عزت نفس و برطرف کردن فقدان صمیمیت.»
همچنین، در همان مقاله ادعا شده بود که این اختلال ۳ سطح دارد:
مرزی: «حداقل ۳ بار عکس گرفتن از خود بدون ارسال آنها در رسانههای اجتماعی»؛
حاد: «گرفتن عکس از خود حداقل ۳ بار در روز و قرار دادن تمام عکسها در رسانههای اجتماعی»؛
مزمن: «اشتیاق غیرقابلکنترل شبانهروزی برای
عکاسی از خود و ارسال آن به رسانههای اجتماعی بیش از ۶ بار در روز».
این مطلب در سایتهای خبری متعددی در سراسر جهان منتشر شد؛ اما خیلی زود مشخص شد که شایعه بوده است. بااینحال، یکی از دلایلی که تعداد زیادی از خبرنامهها دوباره این مطلب را منتشر کردند، معیارهای استفادهشده برای ترسیم سه سطح از التهاب سلفی (مرزی، حاد و مزمن) بود که آن را باورپذیر میکرد. دلیل دیگر رونق این شایعه، مطابقت داشتن این مطلب با پیشفرضهایی بود که پیشتر در ذهن افراد نقش بسته بودند.
اختلال سلفیتیس واقعا وجود دارد؟
بنابراین، بهگمان ما، جالب بود که ببینیم آیا میتوان ادعا کرد که گرفتن عکسهای سلفی میتواند یک رفتار وقتگیر و بالقوهوسواسی باشد یا نه. این همان کلیشهای است که باعث شد بسیاری از افراد، داستان ساختگی مذکور را باور کنند. ما در دو پژوهش، مفهوم سلفیتیس را آزمودیم و دادههایی را مبنی بر آن در تطابق با سه سطح ادعاشده (مرزی، حاد و مزمن) جمعآوری کردیم؛ در نهایت، مقیاس روانسنجی خودمان برای ارزیابی مؤلفههای فرعی التهاب سلفی را ایجاد کردیم: «مقیاس رفتار سلفیتیس یا التهاب سلفی».
ما از دانشجویان هندی بهعنوان شرکتکننده در پژوهش خود استفاده کردیم؛ زیرا هند بیشترین تعداد کاربران فیسبوک را در میان کشورها دارد. علاوه بر این، میدانستیم که هند در مقایسه با دیگر کشورها، بالاترین میزان مرگومیر ناشی از سلفی را به خود اختصاص داده است. از میان ۱۲۷ مرگ گزارششده براثر سلفی گرفتن از سال ۲۰۱۴، ۷۶ مورد آن مربوط به هند بوده است. این مرگومیرها معمولا زمانی اتفاق میافتند که افراد سعی میکنند در موقعیتهای خطرناک مانند داخل آب، ارتفاع، نزدیکی وسایل نقلیهی در حال حرکت مانند قطار یا در حال ژست عکس گرفتن با اسلحه سلفی بگیرند.
مطالعه ما با مصاحبههای گروهی با ۲۲۵ جوان دارای میانگین سنی ۲۱ سال آغاز شد. هدف ما از بهکارگیری این شیوه، یافتن مجموعه معیارهای اولیهای بود که پایه و اساس التهاب سلفی است. برخی از سؤالات مصاحبههای گروه متمرکز عبارت بودند از:
چه چیزی شما را وادار به گرفتن سلفی میکند؟
آیا شما به گرفتن سلفی معتاد هستید؟
آیا فکر میکنید شخصی میتواند به گرفتن سلفی معتاد شود؟
یافتههای پژوهشی
در طی این مصاحبهها، شرکتکنندگان تأیید کردند که به نظر میرسد افرادی باشند که به سلفیتیس دچارند یا به عبارت دیگر، چیزی با عنوان سلفیتیس وجود دارد. باوجودِاین، ما در این بررسی، اطلاعاتی دربارهی تأثیرات منفی روانی ـ اجتماعی جمعآوری نکردیم؛ پس هنوز نمیتوان ادعا کرد که این رفتار یک اختلال روانی است. بررسی نتایج منفی حاصل از سلفیتیس عاملی تعیینکننده در تشخیصدادن آن بهعنوان یک اختلال روانی است.
شش مؤلفه سلفیتیس که در مورد شرکتکنندگان دیگر بررسی شد، عبارتاند از:
بهسازی محیط اطراف: گرفتن سلفی در مکانهای خاص برای کسب احساس خوب و پزدادن به دیگران؛
رقابت اجتماعی: گرفتن سلفی برای کسب «لایک» بیشتر در رسانههای اجتماعی؛
تشنه توجه بودن: گرفتن سلفی برای جلبتوجه دیگران؛
عوض کردن خلق و خو: گرفتن سلفی برای بهتر شدن حال؛
اعتماد به نفس: گرفتن سلفی برای کسب احساس مثبتتر به خود؛
همنوایی فردی: گرفتن سلفی در جهت گنجیدن در گروه اجتماعی و میان همسالان فرد.
براساس یافتههای ما، افرادی که بهصورت مزمن درگیر سلفیتیس هستند بیشتر احتمال دارد بهدلیل جلبتوجه، بهسازی محیط و رقابت اجتماعی ترغیب شوند سلفی بگیرند. نتایج نشان میدهد این افراد در تلاش برای همنوایی با اطرافیان خود هستند، و احتمال دارد علائمی بروز دهند که به دیگر رفتارهای بالقوهاعتیادآور شباهت دارند. پژوهشهای دیگر نیز نشان میدهند که تعداد کمی از افراد هم ممکن است به «اعتیاد سلفی گرفتن» دچار باشند.
سخن آخر
با توجه به اینکه وجود سلفیتیس یا همان عادت وسواسگونه به سلفی گرفتن زیاد ظاهرا به اثبات رسید، امیدواریم تحقیقات بیشتری دربارهی چگونگی و چرایی دچار شدن افراد به این رفتار بالقوهوسواسی و نحوه کمک به آنهایی که بیشترین درگیری را پیدا کردهاند انجام شود تا اطلاعات بیشتری به دست بیاید.
بااینحال، براساس یافتههای این پژوهش نمیتوان تأیید کرد که «سلفیتیس» اختلال روانی است (ادعایی که بسیاری از خبرگزاریها برمبنای پژوهش ما انجام دادهاند، که احتمالا نشانه وجود تفکر قالبی ریشهدار در زمینهٔ سلفی گرفتن است)؛ بلکه براساس بررسیهای ما فقط به نظر میرسد که التهاب سلفی حالتی است که برای ارزیابی کامل تأثیرات روانی ـ اجتماعی آن روی فرد، تحقیقات بیشتری لازم است.