این فیلم دربارهی اهمیت کویر در پیشرفت ایران کنونی است. این مستند که ساخت آن از سال 1396 تا میانهی 1398 زمان بُرده است، به سفارش مرکز سیمای استانها و شبکهی یزد تولید شده است.
نقاشی در این گفتوگو به نکتههایی اشاره میکند که با تاریخ یزد و زرتشتیان پیوند دارد.
اسنادی که از چشمها پنهان مانده بود
این کارگردان دربارهی ساخت مستند “مکتوب” میگوید: «این مجموعه در 8 قسمت تولید شده و به مرورِ اسنادی خوانده نشده از وقایع تاریخ معاصر یزد میپردازد. این اسناد از نظر تاریخی بسیار مهم هستند اما تاکنون هیچ شناختی از آنها نداشتیم حتی خود مردم یزد هم اطلاعات کمی دربارهی آن داشتند. اما در این مستند برای اولینبار سعی کردیم این اسناد را مورد مطالعه قرار دهیم. بیش از ۸۰ درصد مطالبی که در این فیلم عنوان میشود، یا قبلا گفته نشده یا دربارهشان بسیار کم توضیح داده شده است. امروز اسناد و مدارکی به دست ما رسیده که باعث فخر مردمی است که در آن منطقه زندگی میکنند و چه خوب که بتوانند اندکی از گذشتهی خودشان بیشتر بدانند».
نقاشی با اشاره به ناآگاهی بسیاری از مردم از تاریخ گذشته شهرشان میافزاید: «متاسفانه باید این گله را داشته باشم که اهالی شهرهایی که در آنها کار کردم اطلاعات بسیار کمی درباره گذشته آن شهر و خودشان داشتهاند. حتی دربارهی تاریخ معاصر خودشان که مربوط به همین ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال اخیر میشود هم چیزی نمیدانند. در صورتی که این دوره بسیار مهم است؛ دورهای است که شهرنشینی و سیستمهای اداری و دولتی رواج پیدا میکند، تکنولوژی، اطلاعات و صنایع مصنوع کمکم پدید میآید، زندگیها سهلتر میشود و شاهدیم که در همین زمان توسعه خدمات پزشکی و تجاری و بانکداری و رونق ادارات روز به روز بیشتر میشود. به همین دلیل مطالعه و دانستن این تاریخ ۱۵۰ ساله در کنار شرایط سیاسی، بحرانهای اقتصادی و مذهبی همیشه در فرهنگ ما تاثیر گذاشته است. من سعی کردم تا جایی که میتوانم و اسناد و روایتهای صحیح اجازه میدهد، این موضوعات را در این مجموعه مستند که مختص به منطقه کویر است، منعکس کنم».
بانک ارباب جمشیدیان در یزد
این مستندساز دربارهی ویژگیهای متفاوت کویر میگوید: «وقتی روی موضوع تجارت در کویر تحقیق میکردیم، به نتایج خیلی مهمی مانند این رسیدیم که شروع بانکداری در ایران و سپس رونق آن در پایتخت از مناطق کویری بوده. مثلا یک شعبه از بانک جمشیدیان توسط ارباب جمشید جمشیدیان در یزد تاسیس میشود اما برای رونق گرفتناش، فوری خودشان را به پایتخت میرسانند و شعباتش را در تهران و بعد در شهرهای بزرگ و بیرون از ایران مانند شهر بمبئی هند، لندن، وین و برلین و حتی در سنپطرزبورگ راهاندازی میکنند. در حالی که دفتر اصلی این بانک در یزد اداره میشده است. بنابراین در عین اینکه دست روی موضوعی در یک منطقه از کشور گذاشتهایم، در مستند به موضوعاتی میپردازیم که به کلیت ایران مرتبط است».
پارسیان و روزنامههای چاپ شده در یزد
او در دنباله دربارهی چاپ روزنامه در یزد گفت: «در بخش روزنامهنگاری، مستند از آمدن اولین دستگاههای چاپ سنگی روزنامه به ایران میگوید؛ میدانیم که یزد یکی از اولین مقاصد تجار دستگاه چاپ بوده است. یعنی این دستگاهها که از هند به بندر بوشهر میرسید ابتدا وارد یزد میشد. همچنین خیلی از شمارگان روزنامههایی که در یزد منتشر میشود، علاوه بر شهرهای ایران حتی در خارج از کشور همچون بمبئی که یزدیها و پارسیان در آن حضور دارند به فروش میرسد. علاوه بر این موارد، به شخصه نسخههایی از روزنامه یزد را در اصفهان، شیراز و استانبول پیدا کردهام. این نشان میدهد که چقدر کار کردن در آن منطقه امر مهمی بوده است».
دوربین عکاسی، پس از تهران در یزد به کار برده شد
حسن نقاشی دربارهی نقش زرتشتیان در آشنایی مردم یزد با هنر
عکاسی میگوید: «یزد بعد از تهران دومین یا سومین شهری است که زرتشتیان
دوربین عکاسی را از هند به آنجا میآورند و در نتیجه
عکاسی در این منطقه رونق بسیاری میگیرد. آنطور که اسناد میگویند، از اواخر دوره حکومت ناصرالدینشاه تا اوایل دوره احمدشاه، بالغ بر ۱۰۰ هزار شیشه در یزد
عکاسی میشود ولی متاسفانه به خاطر عدم مراقبت و نگهداری یا معامله و سرقت و هرچیزی که شما میخواهید اسم آن را بگذارید، امروز چیزی کمتر از ۷۰۰ شیشه عکس از آن دوره در اختیار داریم و مابقی همه نابود شدهاند. هرچند که بخشی از آنها در گالریهای شخصی و دولتی بریتانیا نگهداری میشود».
چرا اسناد عکاسی نگهداری نمیشود
او با گِله از نابودی اسناد تاریخی میافزاید: «متاسفانه مجموعههای دولتی حتی یک نسخه از آن اسناد مهم را در اختیار ندارند و یک فرد خارجی به راحتی در شهر یزد میتواند یک عکس ۱۲۰ ساله را به قیمت ۵۰ هزار تومان بخرد و همراه خودش ببرد. یعنی هیچ مانعی برای خروج چنین سندی از کشور وجود ندارد.
یکی از کارهایی که من در این فیلم کردم این بود که در قسمتی از مستند که عنوان آن «قابهای گمشده» و مربوط به
عکاسی است، فریمهای موجود را آنالیز کرده و آنها را از طریق پرسوجو از آن دسته اهالی یزد که بیشتر از بقیه گذشته شهرشان را میشناختند، شناسایی کردیم تا به اطلاعاتی مانند این برسیم که عکاس این عکس چه کسی میتواند باشد؟ یا این واقعهای که
عکاسی شده چه چیزی میتواند باشد؟ یا این حادثهای که در عکس میبینیم چیست؟ و در خلال این جستجوها، واقعا به مطالب بسیار عجیبی رسیدیم. گاهی گوشهای از تاریخ مجهول است اما ناگهان متوجه عکسی از رویدادهای مرتبط با آن بخش از تاریخ میشویم که میتواند نتایج به شدت مهمی برای ما به ارمغان بیاورد. در این فیلم ما دقیقا به همین ضروت میپردازیم و میپرسیم چرا اسناد ملی باید در خانههای مردم باشد؟».
به سخن او، بسیاری از خانههای یزدی که باشندگان آن مهاجرت کردهاند، جای امنی برای موریانهها شده و به سبب بودن این موجودات، بیش از نیمی از اسنادی که در آن خانهها بوده، نابود شده است.
تا کی باید هویتمان را از دست رفته ببینیم؟
حسن نقاشی در پایان افزود: «مستند مکتوب با نگاهی به این اتفاقات، این موضوع را آسیبشناسی میکند که چرا از این اسناد که تا این اندازه ارزشمند هستند، نگهداری نمیشود و این روند روز به روز در حال بدتر شدن است؟ تا کِی قرار است که هر روز یک گوشه از هویتمان را از دست بدهیم؟ مادامی که صحبت از هویت تنها در حد یک شعار باشد، این نابودی روند تندتری پیدا میکند. مادامی که باور نکنیم این اسناد باید به بانکهای دولتی اسناد سپرده، مطالعه و منتشر شوند، باختهایم. نسل آینده ما قطعا از تاریخ شهر خودش خیلی اطلاعات کمتری دارد، همانطور که امروز این اتفاق برای نسل کنونی رخ داده است. قدیمترها وقتی جهانگردی وارد شهر یزد میشد از جغرافیا و پوشش، لهجه و زبانی میگفت که اگر شهر دیگری میرفت آن ویژگیها وجود نداشت. به نوعی هر شهر به طور مجزا فرهنگ خاص خود را داشت. اما امروز به کشوری تبدیل شدهایم که مردم و مسوولان آن به صورت ناخواسته در حال از بین بردن فرهنگ هستند. بافتهای کهن و فرهنگ شهرها در حال تغییر و از بین رفتن است، اسناد و عکسها که دیگر جای خود دارد. متاسفانه ما همه این اسناد را فراموش میکنیم و اگر هم از این اسناد چیزی بهعنوان میراث در اختیار داریم، آن را تنها به چشم کالایی ارزشمند میبینیم که میتوان با فروشاش به منفعتی مالی رسید».